نه احتیاج به سیب و نه گندم است این جا هبوط، تجربه ای در تداوم است این جا نپرس وسوسه ی آدم است یا حوا؟ چه فرق؟ چهره ی بازیگران گم است این جا شدیم ساعت و تقویم، خود نمی دانیم چه ساعت است؟ و یا فصل چندم است این جا؟ به شوق دیدن آرامش پس از توفان هنوز حوصله ها در تلاطم است این جا کجاست جذبه ی لبخندهایمان؟ حیفا چقدر حافظه ها بی تبسم است این جا خودم به پرسشت آخر جواب خواهم داد مگو شنیدن پاسخ ت,احتیاج,گندم,محمد,بهمنی ...ادامه مطلب
محمدعلی بهمنی؛ شاعر توانای معاصر ایران زمین در علت سرایش این شعر برای سیمین بهبهانی می گوید: مدتی بود که روزنه نگاه سیمین آسیب دیده بود. خاطرم هست در مجلسی به همراه او و حافظ موسوی حضور داشتم. برایش این شعر را گفتم این شعر را برای سیمین گفتهام. او برای درمان ضعف بیناییاش، چشمان خود را به تی, ...ادامه مطلب
زیبای من! آیینه ی تنها شدنم باش انگیزه ی وابسته به دنیا شدنم باش بامن نه به اندازه ی یک لحظه صمیمی اندازه ی در عشق تو رسوا شدنم باش لبخندبزن اخم مرا باز کن آنگاه سرگرم تماشای شکوفا شدنم باش چون اشک بر این دامن خشکیده فروبار ره توشه ی از دره به دریا شدنم باش حالا که قرار است به گرداب بیفتم , ...ادامه مطلب
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشبشاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب می دانم اری نیستی اما نمی دانم بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟ هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب ها ... سایه ای دیدم شبی, ...ادامه مطلب
من زنده بودم اما انگار مرده بودماز بس که روزها را با شب شمرده بودم... یک عمر دور و تنها ،تنها به جرم این کهاو سر سپرده می خواست من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای ب, ...ادامه مطلب
پر می کشم از پنجره ی خواب تو تا توهر شب من و دیدار، در این پنجره با تو از خستگی روز همین خواب پر از رازکافیست مرا، ای همه خواسته ها تو دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیممن یکسره آتش، همه ذرات هوا تو پژواک خودم بودم و خود را نشنیدمای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا تو آزادگی و شیفتگی, ...ادامه مطلب
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیستمحرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفتکه در این وصف زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل هاست جهان را اماغزل توست که در قولی از آن ما نیست تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویمتازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست شب, ...ادامه مطلب
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست آسمانی تو، در آن گستره خورشیدی کن من همین ق, ...ادامه مطلب
باز کن در را برایت شعر ناب آورده امیک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام باز کن در را که از صحن بلند آسمانیک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام از صدای تیشه ی فرهاد بر آغوش کوهبوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام از نگاه مست مجنون بر مدار زندگیعشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام گفته بودی عقل را در راه دل باید شکستیک جهان دیوانگی را در جواب آورده ام باز کن در را شنیدم بی قراری می کنیاز قطار تا ابد در راه ، تاب آورده ام باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ همشعر گفتم ، واژه را بر وزن آب آورده ام... , ...ادامه مطلب
لبت نه گوید و پیداست مـیگوید دلت آریکه این سان دشمنی ، یعنی که خیلی دوستم داری دلت میآید آیا از زبانی این همه شیرینتو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟ نمیرنجم اگــر باور نداری عشق نابم راکه عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری چه میپرسی ضمیر شعرهایم کیست آنِ منمبادا لحظهای حتی مرا این گونــه پنداری ترا چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشتبه شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزیتو از آنی که هستی ای معما پرده برداری چه فرقی میکند فریاد یا پژواک جان منچه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری صدایی از صدای عشق خوشتر نیست حافظ گفتاگر چه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری , ...ادامه مطلب
نمی شه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذارهنمی شه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاستکه می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا روببره از این جا و ، اونور ابرا بذاره تو دلت بوسه می خواد من می دونم اما لبتسر هر جمله دلش،می خواد یه اما بذاره بی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذارهمه ی دنیا من و،همیشه تنها بذاره نمی شه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذارهنمی شه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاستکه می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا روببره از اینجا و،اونور ابرا بذاره من می خوام تا آخر دنیا تماشات بکنماگه زندگی برام،چشم تماشا بذاره بی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذارهمه ی دنیا من و،همیشه تنها بذاره نمی شه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذارهنمی شه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره ,آرزوها چت,آرزوها محمد نوری,آرزوها شادمهر عقیلی ...ادامه مطلب
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غرل شبیه غزل های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی ترا کنار خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است ,هوا کم است,هوا کم است علیرضا قربانی,هوا کم است قربانی ...ادامه مطلب