گلرنگ
شد در و دشت ، از اشکباری ما
چون
غیر خون نبارد ، ابر بهاری ما
با
صد هزار دیده ، چشم چمن ندیده
در
گلستان گیتی ، مرغی به خواری ما
بی
خانمان و مسکین ، بد بخت و زار و غمگین
خوب
اعتبار دارد ، بی اعتباری ما
این
پرده ها اگر شد ، چون سینه پاره دانی
دل
پرده پرده خون است ، از پرده داری ما
یک
دسته منفعت جو ، با مشتی اهرمن خو
با
هم قرار دادند ، بر بی قراری ما
گوش
سخن شنو نیست ، روی زمین و گر نه
تا
آسمان رسیده است ، گلبانگ زاری ما
بی
مهر روی آن مه ، شب تا سحر نشد کم
اختر
شماری دل ، شب زنده داری ما
بس
در مقام جانان ، چون بنده جان فشاندیم
در
عشق شد مسلم ، پروردگاری ما
ازفر
فقر دادیم ، فرمان به باد و آتش
اسباب
آبرو شد ، این خاکساری ما
در
این دیار باری ، ای کاش بود یاری
کز
روی غمگساری ، آید به یاری ما
عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 152 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 19:24