عرفان من...Erfane Man

متن مرتبط با «هوا کم است قربانی» در سایت عرفان من...Erfane Man نوشته شده است

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست..."حسین منزوی"

  •  دریای شور انگیز چشمانت چه زیباستآنجا که باید دل به دریا زد همین جاست در من طلوع آبی آن چشم روشنیاد آور صبح خیال انگیز دریاست گل کرده باغی از ستاره در نگاهتآنک چراغانی که در چشم تو برپاست بیهوده می کوشی که راز عاشقی رااز من بپوشانی که در چشم تو پیداست ما هر دوان خاموش خاموشیم، اماچشمان ما را در خموشی گفتگوهاست دیروزمان را با غروری پوچ گشتیمامروز هم زانسان، ولی آینده ماراست دور از نواز,دریای,انگیز,چشمانت,زیباستحسین,منزوی ...ادامه مطلب

  • گفتم که مژده بخش دل خرم است این ..."هوشنگ ابتهاج"

  •  گفتم که مژده بخش دل خرم است این مست از درم در آمد و دیدم غم است این    گر چشم باغ گریه ی تاریک من ندید  ای گل ز بی ستارگی شبنم است این    پروانه بال و پر زد و در دام خوش خفت  پایان شام پیله ی ابریشم است این   باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت  تنها نه من ، گرفتگی عالم است این   ای دست برده در دل و دینم چه می کنی  جانم بسوختی و هنوزت کم است این    آه از غمت که زخمه ی بی راه می زنی  ای چنگی زمان,گفتم,مژده,هوشنگ,ابتهاج ...ادامه مطلب

  • نه احتیاج به سیب و نه گندم است این جا ..."محمد علی بهمنی"

  •  نه احتیاج به سیب و نه گندم است این جا هبوط، تجربه ای در تداوم است این جا   نپرس وسوسه ی آدم است یا حوا؟ چه فرق؟ چهره ی بازیگران گم است این جا   شدیم ساعت و تقویم، خود نمی دانیم چه ساعت است؟ و یا فصل چندم است این جا؟   به شوق دیدن آرامش پس از توفان هنوز حوصله ها در تلاطم است این جا   کجاست جذبه ی لبخندهایمان؟ حیفا چقدر حافظه ها بی تبسم است این جا   خودم به پرسشت آخر جواب خواهم داد مگو شنیدن پاسخ ت,احتیاج,گندم,محمد,بهمنی ...ادامه مطلب

  • گهواره ی خالی..."هوشنگ ابتهاج"

  •  عمری ست تا از جان و دل، ای جان و دل می خوانمت تو نیز خواهان منی، می دانمت، می دانمت   گفتی اگر دانی مرا آیی و بستانی مرا ای هیچگاه ناکجا! گو کی، کجا بستانمت   آواز خاموشی، از آن در پرده ی گوشی نهان بی منت گوش و دهان در جان جان می خوانمت   منشین خمش ای جان خوش این ساکنی ها را بکش گر تن به آتش می دهی, ...ادامه مطلب

  • دل پرده پرده خون است ، از پرده داری ما... "فرخی یزدی"

  •  گلرنگ شد در و دشت ، از اشکباری ماچون غیر خون نبارد ، ابر بهاری ما  با صد هزار دیده ، چشم چمن ندیده در گلستان گیتی ، مرغی به خواری ما  بی خانمان و مسکین ، بد بخت و زار و غمگین خوب اعتبار دارد ، بی اعتباری ما  این پرده ها اگر شد ، چون سینه پار, ...ادامه مطلب

  • دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست..."حسین منزوی"

  •  دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست   در من طلوع آبی آن چشم روشن یاد آور صبح خیال انگیز دریاست   گل کرده باغی از ستاره در نگاهت آنک چراغانی که در چشم تو برپاست   بیهوده می کوشی که راز عاشقی را از من بپوشانی که در چشم تو پیداست   ما هر دوان خاموش خاموشیم، اما چشمان , ...ادامه مطلب

  • خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت... "حافظ "

  •    خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت   نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت   به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت   شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت   به بزمگاه چمن , ...ادامه مطلب

  • غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر... "نجمه زارع"

  • به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها راکه تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارمفضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها ر, ...ادامه مطلب

  • از مهر بخوانیم و به آبان برسیم ... "حسین قربانی"

  •  ای عشق مدد کن که به سامان برسیم      چون تشنه ی دل خسته به باران برسیم    ای عشق دل تنگ مرا درمان باش  با یار بدانم که به درمان برسیم    ای هستی یکتای شب تنهایی  از روح بخوانیم و به جانان برسیم    یا من برسم به یار و یا یار به من, ...ادامه مطلب

  • مرگ یک اتفاق معمولی است..."یاسر قنبرلو"

  •  روی پیشانی ام سیاه شدهدستمال سپید مرطوبم دارم از دست می روم امانگرانم نباش ، من خوبم  هیچ حــسی ندارم از بودنتـیغ حس می کند جنونم را دارم از دست می دهم کم کمآخرین قطره های خونم را در صف جبر خاک منتظرماختیار زمان تمام شود زندگی مثل فحش ارزان بودمرگ باید گران تمام شود &n, ...ادامه مطلب

  • اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست... "سعدی"

  •  مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست اگر قبول کنی ور برانی از بر خویشخلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست میان عیب و هنر پیش دوستان کریمتفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست عنایتی که تو را بود اگر مبدل شدخلل پذیر نباشد ارادتی که مراست مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردنکه هر چه دوست پسندد, ...ادامه مطلب

  • کوچه های عاشقی..." کیهان حکمت شعار"

  • بوی باران می دهد این کـــــــوچه های عاشقی عطــــــــــــرگل های عطش آلود و یاس و رازقی   بوی احســـاس دلم چون خاک باران خورده بود ذره ای از اشـک حق ،برگونه ام سر خورده بود   این من و در جســـتجوی شعری از عمق وجود شــــــــعر باران خورده ام بر دیده ، تقدیم تو بود     , ...ادامه مطلب

  • لبت نه گوید و پیداست مـی‌گوید دلت آری... "محمد علی بهمنی"

  •  لبت نه گوید و پیداست مـی‌گوید دلت آریکه این سان دشمنی ، یعنی که خیلی دوستم داری دلت می‌آید آیا از زبانی این همه شیرینتو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟ نمی‌رنجم اگــر باور نداری عشق نابم راکه عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری چه می‌پرسی ضمیر شعرهایم کیست آنِ منمبادا لحظه‌ای حتی مرا این گونــه پنداری ترا چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشتبه شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری چه زیبا می‌شود دنیا برای من اگر روزیتو از آنی که هستی ای معما  پرده برداری چه فرقی می‌کند فریاد یا پژواک جان منچه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری صدایی از صدای عشق خوشتر نیست حافظ گفتاگر چه بر صدایش زخم ها زد تیغ تاتاری  , ...ادامه مطلب

  • بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست...“فاضل نظری”

  • بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست   مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست   آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست   بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست   باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مسئله هاست   , ...ادامه مطلب

  • میلادپیامبر راستی(ص) و امام صادق(ع) مبارک و خجسته باد...

  •   عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنندخاک را خوشبو تر از زلف نگاران می کنند افرینش فیض از دیدار احمد می بردکعبه امشب سجده بر خاک محمد می برد  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها