عرفان من...Erfane Man

متن مرتبط با «تو همانی که دلم لک زده» در سایت عرفان من...Erfane Man نوشته شده است

موهایِ تو در باد به هوهو که چه یعنی... “شهراد میدرى”

  •   موهایِ, تو در باد به هوهو, که چه یعنی,بر شانه رها مخملِ جادو که چه یعنی گیرم که سراپایِ تو دل می برد از نازدلبر شده ای غرقِ هیاهو که چه یعنی هر گوشه , ...ادامه مطلب

  • تکه ۹..."سعدی"

  • ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشدغیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدمبالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشدنقش خیال رویش، در هر پسر نباشد چشم وصال بینان، چشمی ست بر هدایتسری که باشد او را، در هر بصر نباش در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدممثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواندهمچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیردتا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد  » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات , ...ادامه مطلب

  • مثل زمانی که نیستی..."غلامرضا طریقی"

  •  حالم بد است مثل زمانی که نیستیدردا که تو همیشه همانی که نیستی وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ایوقتی که نیستی نگرانی که نیستی عاشق که می شوی نگران خودت نباشعشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی با عشق هر کجا بروی حیّ و حاضریدر بند این خیال نمانی که نیستی تا چند من غزل بنویسم که هستی و تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی من بی تو در غریب ترین شهر عالممبی من تو در کجای جهانی که نیستی؟  ,نیستیغلامرضا ...ادامه مطلب

  • دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی..."سیدتقی سیدی"

  •  دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانیلعنت به من و زندگی و عشق و جوانی تا پیش تو آورد مرا بعد تو را بردقلبم شده بازیچه ی دنیای روانی باید چه کنم با غم و تنهایی و دوریوقتی همه دادند به هم دست تبانی در چشم همه روی لبم خنده نشاندمدر حال فرو خوردن بغضی سرطانی آیا شده از شدت دلتنگی و غصههی بغض کنی،گریه کنی،شعر بخوانی ؟ دلتنگ تو ام ای که به وصلت نرسیدمای کاش خودت را سر قبرم برسانی...   ,نتوانیسیدتقی ...ادامه مطلب

  • می خواهمت چنان که شب خسته خواب را..."قیصر امین پور"

  • می خواهمت چنان که شب خسته خواب رامی جویمت چنانکه لب تشنه آب را محو تو آن چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را بی تابم آن چنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بالِ پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را...   ,خواهمت,چنان,خسته,خواب,راقیصر,امین ...ادامه مطلب

  • گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم ..."سیمین بهبهانی"

  •  گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنمگفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز درگفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مراگفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه امگفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم گفتا که از بی,گفتا,بوسم,گفتم,تمنا,سیمین,بهبهانی ...ادامه مطلب

  • گفتم که مژده بخش دل خرم است این ..."هوشنگ ابتهاج"

  •  گفتم که مژده بخش دل خرم است این مست از درم در آمد و دیدم غم است این    گر چشم باغ گریه ی تاریک من ندید  ای گل ز بی ستارگی شبنم است این    پروانه بال و پر زد و در دام خوش خفت  پایان شام پیله ی ابریشم است این   باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت  تنها نه من ، گرفتگی عالم است این   ای دست برده در دل و دینم چه می کنی  جانم بسوختی و هنوزت کم است این    آه از غمت که زخمه ی بی راه می زنی  ای چنگی زمان,گفتم,مژده,هوشنگ,ابتهاج ...ادامه مطلب

  • سعادتی ست تو را داشتن..."غلامرضا طریقی"

  •  اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارم سعادتی ست تو را داشتن که من دارم!   کنار من بنشین و بگو چه چاره کنم؟ برای غربت تلخــی که در وطن دارم؟   بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟   مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟   به رغم دیدن آ,سعادتی,داشتنغلامرضا,طریقی ...ادامه مطلب

  • ابری که می شی غرق بارونم... “روزبه بمانی”

  •     ابری که می شی غرق بارونم یخ می کنم روزایی که سردی چیزی نمونده از خودم در من از بس منو شکل خودت کردی از بس شبیه آرزوهامی نزدیک تو کم می شه تشویشم تو حکم اقیانوسو داری که من هر چی باشم در تو حل می شم   دلتنگیامو از تو می دونم من پیش تو بدجور مغلوبم حال و هوامو از تو می پرسم چون وقتی حالت خوبه من خ, ...ادامه مطلب

  • آن که رخسار تورا این همه زیبا می کرد...“عماد خراسانی”

  •  آن که رخسار تورا این همه زیبا می کرد کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد   آن که می داد تورا حسن و نمی داد وفا کاشکی فکر من عاشقِ شیدا می کرد   یا نمی داد ترا این همه بیدادگری یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد   کاشکی گم شده بود این دلِ دیوانه من پیش از آن روز که گیسوی تو پیدا می کرد   ای که در سوختنم ب, ...ادامه مطلب

  • دلم گرفت ای هم نفس ..." اهورا ایمان"

  • دلم گرفت ای هم نفس ، پرم شکست توو این قفستوو این غبار ، توو این سکوت ، چه بی صدا ، نفس نفس از این نامهربونی ها ، دارم از غصه می میرمرفیق روز تنهایی ، یه روز دستاتو می گیرم توو این شـب گریه می تونی ، پناهه هق هقم باشیتو ای همزاد هم خونه ، چی می شـــه عا, ...ادامه مطلب

  • دل سنگ تو..."فاضل نظری"

  • به نسیمی همه راه به هم می ریزدکی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد   سنگ در برکه می اندازم و می پندارمبا همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ استگاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده استدل, ...ادامه مطلب

  • آن مسافر که سحر گریه در آغوشم کرد..." کاظم بهمنی"

  • آن مسافر که سحر گریه در آغوشم کردآتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم کرد خواستم دست به مویش ببرم خواب شودعطر گیسوش چنان بود که بی هوشم کرد معصیت نیست نمازی که قضا کرد از منمعصیت زمزمه هایی ست که در گوشم کرد نیمه شب ها پس از این سجده کنان یاد من استآن س, ...ادامه مطلب

  • بعد از تو... "فروغ فرخزاد"

  • ای هفت سالگیای لحظه ی شگفت عزیمتبعد از تو هر چه رفت در انبوهی از جنون و جهالت رفتبعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشنمیان ما و پرندهمیان ما و نسیمشکستشکستشکستبعد از تو آن عروسک خاکیکه هیچ چیز نمی گفت هیچ چیز به جز آب آب آبدر آب غرق شدبعد از تو ما صدای, ...ادامه مطلب

  • بعد از من و تو از من و تو یادگار چیست ؟... " سهیل محمودی"

  • ماییم و پرسه های شبانه: همین و بستا بانگ صبح،شعرو ترانه: همین و بس   فرجام ما جرای بدِ روز را مپرس خوش باد قصه های شبانه: همین و بس   بعد از من و تو،از من و تو، یادگار چیست؟ یک مشت داستان و فسانه: همین و بس   مشتاقم و به خاطر یک لحظه دیدنت آورده ام هزار بهانه: همین و بس   - یک روح شرحه شرحه و یک جسم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها