می خواهمت چنان که شب خسته خواب رامی جویمت چنانکه لب تشنه آب را محو تو آن چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را بی تابم آن چنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بالِ پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را... ,خواهمت,چنان,خسته,خواب,راقیصر,امین ...ادامه مطلب
چنان سرمست و حیرانم من امشبکه خود را هم نمیدانم من امشب دلا زین سان که مییابم خرابم یقین میدان که زین سانم من امشب گهی شمع و گهی پروانهام من گهی جانکاه جانانم من امشب گهی با ظلمت کفرم من امروز گهی با نور ایمانم من امشب همان آتش که در حلاج افتاد همان افتاده در جانم من امشب ز ذوق قول مطرب , ...ادامه مطلب