پیشانی‌ام را بوسه زد در خواب هندویی..."فاضل نظری"

ساخت وبلاگ

    

پیشانی‌ام را بوسه زد در خواب هندویی

شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

 

شاید از آن پس بود که احساس می‌کردم

در سینه‌ام پر می‌زند شب‌ها پرستویی

 

شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم

هر روز سیبی سرخ می‌افتاد در جویی

 

از کودکی دیوانه بودم، مادرم می‌گفت:

از شانه‌ام هر روز می چیده است شب‌بویی

 

نام تو را می‌کَند روی میزها هر وقت

در دست آن دیوانه می‌افتاد چاقویی

 

بی‌چاره آهویی که صید پنجه‌ی شیری است

بیچاره‌تر شیری که صید چشم آهویی

 

اکنون ز تو با ناامیدی چشم می‌پوشم

اکنون ز من با بی‌وفایی دست می‌شویی

 

آیینه خیلی هم نباید راست‌گو باشد

من مایه رنج تو هستم، راست می‌گویی

 


عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 146 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1396 ساعت: 17:23