شعر عاشقانه..." قاسم صرافان"

ساخت وبلاگ

 

عصر بود و باد می‌پیچید در شال سفیدت

مثل من شاعر شد آنجا، یک نظر، هر کس که دیدت

 

بی‌نظیری، بی‌قراری، باشکوهی، باوقاری

چون گلی کمیابی و باید فقط دیدت، نه چیدت

 

عشق، بی‌امّید هم زنده ست، اگر باور نداری،

پس نگاهی کن به چشم عاشقانِ ناامیدت

 

کافرم خواندند، اما کیست با ایمان‌تر از من؟

می‌پرستم آن خدایی را که در مستی کشیدت

 

خواست حتی از فرشته، خاص‌تر باشی، که یک‌جا

مهربان و مومن و مغرور و شیطان آفریدت

 

خوب شد، چشم حسودان، وقت نقد شعرهایم

کور بود و در میان شور ابیاتم، ندیدت

 

عشق اگر دین بود، چشمان تو می‌شد آیه‌هایش

یا خداوندش به عنوان نبی، برمی‌گُزیدت

 

عشق اگر دین بود، شیرین من! این فرهاد عاشق

کوه می‌کند آن‌قدر، تا عاقبت می‌شد شهیدت

 

یک جهان احساس، این سو در دلم دیدی و رفتی

کاش می‌گفتی: چه احساسی به آن سو می‌کشیدت؟

 

 

عرفان من...Erfane Man...
ما را در سایت عرفان من...Erfane Man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahnikf بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 16:39