عرفان من...Erfane Man

متن مرتبط با «معیری» در سایت عرفان من...Erfane Man نوشته شده است

آه آتشناک..."رهی معیری"

  •  چون شمع نیمه جان به هوای تو سوختیمبا گریه ساختیم و به پای توسوختیم اشکی که ریختیم به یاد تو ریختیمعمری که سوختیم برای تو سوختیم پروانه سوخت یک شب و آسود جان اوما عمر ها ز داغ جفای تو سوختیم دیشب که یار انجمن افروز غیر بودای شمع تا سپیده به جای تو سوختیم کوتاه کن حکایت شب های غم رهیکز برق آه و سوز نوای تو سوختیم...  ,آتشناکرهی ...ادامه مطلب

  • شاهد افلاکی..."رهی معیری "

  •  چون زلف تو ام جانا در عین پریشانیچون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردمتو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینمتا آتش جانم را بنشینی و بنشانی ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکیمن چشم,شاهد,افلاکیرهی,معیری ...ادامه مطلب

  • وفای شمع ..."رهی معیری"

  •    مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز مرگ خود می‌بینم و رویت نمی بینم هنوز   بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز   آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز &nb, ...ادامه مطلب

  • غباری در بیابانی... "رهی معیری"

  •  نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهینه بر مژگان من اشکی نه بر لب های من آهی نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامینه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعیندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی به, ...ادامه مطلب

  • لاله دیدم روی زیبا توام آمد به یاد... "رهی معیری"

  •  لاله دیدم روی زیبا توام آمد به یادشعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستندروی و موی مجلس آرای توام آمد به یاد بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیملرزش زلف سمنسای توام آمد به یاد در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفتبا حریفان قهر بیجای تو ام آمد به یاد از, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها