لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام ، مستم باز می لرزد ، دلم ، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ های ! نپریشی صفای زلفکم را ، دست و آبرویم را نریزی ، دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است... ,لحظه,دیدارمهدی,اخوان,ثالث ...ادامه مطلب
از کنارم گذشت آهستهمی شناسم صدای پایش را می رود باز گم کند خود رابلکه پیدا کند خدایش را دوست دارم دلش که می گیردگریه کردن به های های اش را لحظه هایی که گرم می شویداشک هایش، گناه هایش را... , ...ادامه مطلب