یک نفس ای پیک سحریبر سر کویش ،کن گذریگو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم ای که به عشقت زنده منمگفتی از عشقت دم نزنممن نتوانم ، نتوانم ، نتوانم من ؛غرق گناهم ،تو عذر گناهیروز و شبم را تو که مهری تو که ماهی چون باده به جوشم ، در جوش و خروشممن سر زلفت به دو عالم نفروشم ای که به عشقت زنده منمگفتی از عشقت دم نزنممن نتوانم ،نتوانم ، نتوانم همه,سحریکریم,فکور ...ادامه مطلب