یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیار,شیدای,منسیمین,بهبهانی ...ادامه مطلب
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزمزان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم گر قصد جفا داری اینک من و اینک سرور راه وفا داری جان در قدمت ریزم بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شدمن بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم سیم دل مسکینم در خاک درت گم شدخاک سر هر کویی بی فایده میبیزم در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزدتا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامرفرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیزفرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینمور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجدچون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم ,یک روز به شیدایی,یک روز بهاری,یک روز به یاد ماندنی ...ادامه مطلب