عرفان من...Erfane Man

متن مرتبط با «ساوجی» در سایت عرفان من...Erfane Man نوشته شده است

غزل شمارهٔ ۷۱ ..." سلمان ساوجی"

  •  جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست می‌جهد چشمم همانا وقت دیدار آمده‌ست   جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمده‌ست   می‌رود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم بر لبم، جان نیز پنداری بدین کار آمده‌ست   زان دهان می‌خواهد از بهر امان، انگشتری جان زار من که زیر لب، به زنهار آمده‌ست   تا بدیدم روی خوبت را، ندیدم روز نیک از فراقت روز برمن، چون شب تار آمده‌ست   بی‌تو گر,شمارهٔ,سلمان,ساوجی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها