می خواهمت چنان که شب خسته خواب رامی جویمت چنانکه لب تشنه آب را محو تو آن چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را بی تابم آن چنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بالِ پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را... ,خواهمت,چنان,خسته,خواب,راقیصر,امین ...ادامه مطلب
مرغ مهتابمیخواند. ابری در اتاقم میگرید. گلهای چشم پشیمانی میشکفد. در تابوت پنجرهام پیکر مشرق میلود. مغرب جان میکند، میمیرد. گیاه نارنجی خورشید در مرداب اتاقم میروید کم کم بیدارم نپنداریدم در خواب سایه شاخهای بشکسته آهسته خوابم کرد. اکنون دارم می شنوم آهنگ مرغ مهتاب و گلهای چشم پشیمانی ر, ...ادامه مطلب
پیشانیام را بوسه زد در خواب هندویی شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی شاید از آن پس بود که احساس میکردم در سینهام پر میزند شبها پرستویی شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم هر روز سیبی سرخ میافتاد در جویی از کودکی دیوانه بودم، مادرم میگفت, ...ادامه مطلب
خواب می بینم تو را هر شب که مهمان منیدر کنارم هستی و هر لحظه در جان منی گونه های زرد من تر می شود از اشک شوقهمچو باران گوهر غلطان چشمان منی در بغل می گیرم آن اندام زیبای تو راخواب می بینم که چون گل بین دستان منی بارها می بینمت چون هاله ای در دشت نوردر میان آسمان ، ماه درخشان منی تا سحر با یاد تو با عشق خلوت می کنمدر خیالم هستی و رویای پنهان منی چشم می دوزم به عکس روی دیوار اتاقخواب می بینم تو را هر شب که مهمان منی , ...ادامه مطلب